بیا باران، بانوی شعرم
بیست و سومین زادروز باران خجسته باد
25 مهر، زادروز باران شاد باد
آغاز سال 23 بارانی بر همگان شاد باد
بزن باران، بزن بر روی شعرم
رها کن بوی خود در کوی شعرم
غزلها را به مهرت آشنا کن
بیا دستی بکش بر موی شعرم
صدایت را نوای شعر من کن
ترانهساز من، بانوی شعرم
غزلها در پیت رقصان و مستان
رها کن تو میت در جوی شعرم
بخوان شعر مرا با یک نگاهی
هیاهو کن تو در هر هوی شعرم
تو خود دارندهی شعری به هر جا
بخوان شعرت ز بر، هر سوی شعرم
تو را من جاودان بینم به هر جا
بیا جانان، تویی جادوی شعرم
بیا باران، بیارای این غزل را
به زیبایی رها کن قوی شعرم
بیا ای ماه من، مهتاب را خوان
ز مه زیباتری، مهروی شعرم
به دریا تو پری شو بر دل گم
بشو نیروی جان، پاروی شعرم
بیا زلفت رها کن بر غزلها
غزلهایی بگو، گیسوی شعرم
بیا و لب به خنده سوی من شو
بیا باران من، تو، توی شعرم
4 مهر 1387
آغاز سال بیست و سه بارانی بر همگان شاد باد
25 مهر، زادروز باران شاد باد
بیست و سومین زادروز باران خجسته باد